پارت یازده

زمان ارسال : ۱۳۰۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

پوفی کشید و کلافه دست‌هاش رو توی موهاش فرو برد. 

- معلومه اینجا چه خبره؟ قبل شما هم چند نفر اومده بودن و حرف از بازی خطرناک می‌زدن. چی دارید میگید؟ 

آدریان بهش نزدیکتر شد و گفت:

- یسری مدارک مهم دست شماست. پدربزرگتون اون هارو پیش شم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.